تخیّلات علمی، در باب تحولات قانونی!

بسمه تعالی

اکنون که قانون مجازات اسلامی جدید به تأیید شورای نگهبان رسیده، یقیناً اساتید حقوق جزا نیز تغییری در برنامه درسی شان ایجاد خواهند کرد و برنامه جدیدی ارائه خواهند داد. اما مسأله اینجا است که این تغییر به چه صورت خواهد بود؛ و چند نوع تغییر قابل تصور است؟ خوشبختانه در این زمینه چندان بی تجربه نیستیم! چه اینکه قانون مجازات اسلامی از انقلاب اسلامی تاکنون چندین بار دستخوش تغییر شده و به همین جهت می توان در فضایی واقعی به دسته بندی پرداخت. 

من در اینجا به صورت ابتدایی یک دسته بندی کلی (نه لزوماً منطقی) از برخورد اساتید با مسأله تغییر قانون ارائه کرده ام. بعضی از دسته های مزبور کاملاً تخیلی است(!)، و هیچ مصداق خارجی ندارد و صرفاً برای انبساط خاطر آورده شده اند. دوستان، اگر دسته دیگری به تخیلشان می رسد، بفرمایند تا این رمان علمی تخیلیِ ما تکمیل شود:

دسته اول، بزرگوارانی که مسلط به مبانی بوده و بمعنی الأتمّ حقوقدان هستند؛ اینها با توجه به آشنایی به مبانی، نیاز به زحمت زیادی ندارند. ابزار کار را در دست دارند و کافی است متن قانون را مطالعه کنند. آنها به دلیل داشتن ابزارِ اندیشه حقوقی، قوانین هر کشوری را هم که مشاهده کنند، می توانند تحلیل کنند و نظریاتِ پنهان در لابلای خطوط قانون را بیرون بکشند. دانش حقوق را فارغ از مرزهای جغرافیایی فراگرفته اند و با تبدیل و تبدل قانون، آواره نمی شوند. سلام ما را به آنها برسانید!

دسته دوم، عزیزانی که نسخه زنده کتاب قانون و نرم افزار «لوحِ قانون» هستند: همه ناسخ و منسوخها، مطلق و مقیدها و آراء وحدت رویه را از بحرند. کافی است عبارت مورد نظر تایپ شود: همه پاسخهای ممکن را به شما ارائه خواهند داد. طبیعی است که این عزیزان کمی به زحمت خواهند افتاد؛ چرا که باید نسخه جدید قانون را در حافظه نصب کنند(!) و خودشان را به اصطلاح Update کنند. شکر خدا در این زمینه تحریمهای مشابه گوگل و مک آفی تأثیری ندارد و امکانِ Update شدن مهیاست. بعد از طیِ فرآیند Updating استاد مزبور سر کلاس حاضر شده، متن قانون را برای دانشجویان بر روی تخته سیاه/سفید یادداشت می کند، و خط به خط و بند به بند ماده را از هم وا می شکافد. یادشان بخیر!

دسته سوم، عزیزانی که از زمان فارغ التحصیلی شان تاکنون، یک جزوه را تدریس کرده اند و می کنند و خواهند کرد؛ فارغ از اینکه قانون تغییر می کند یا نه. اینکه چگونه همان مطالب ۲-۳ دهه گذشته را همچنان به دانشجوی جوان بقبولانند، دو علت دارد. اول آنکه دانشجویان حقوقی غالباً روحیه محافظه کارانه ای دارند. (اینکه علت فراگیری این روحیه چیست، مجال دیگری می طلبد.) استاد معزّز، حتی اگر مطالبِ ۲-۳ قرن گذشته اروپا را هم عرضه کند، دانشجو فقط گوش می دهد و خودش را درگیر نمی کند! دوم آنکه استاد مکرّم، چنان مواد جدید را به قانون مجازات عمومی و کد پنال ناپولِئون مرتبط می کنند، که دانشجو کاملاً قانع می شود که باید برای شادی روحِ بناپاراتِ کبیر، فاتحه مع الصلوات قرائت کند. بدیهی است هر ماده ای که متضمنِ نکته ای مثبتی است، ملهم از روحِ کُدِ ناپولِئون است و الباقی شعریات هستند.

دسته چهارم، شباهتهایی با دسته سوم دارد، با این تفاوت که همچون دسته گذشته به دنبال توجیه مواد نیست؛ بلکه قانون جدید را به رسمیت نمی شناسند! اینان غالباً با سوء نیت به تحولات ناشی از انقلاب اسلامی می نگرند و هر اقدامی جهت تغییر در قوانین را گامی به سوی قهقرا می دانند. به نظر آنها چند اشتباه در حوزه تقنین، کفایت می کند که حکم احراق قیصریه صادر شود. شاید حق با آنها باشد. آن زمانی که آنها مدرک کاشناسی گرفتند، قانون دیگری حاکم بوده و بر همان اساس ذهنشان شکل گرفته است. آنها دلایل مختلفی برای رد کردن قانون جدید ارائه خواهند کرد: از ایرادات حروفچینی و لفظی گرفته تا -العیاذ بالله- مغایرت با اسناد حقوق بشری! به باور این بزرگان، یک حقوقدان چگونه می تواند مغایرت با اسناد حقوق بشری را ببیند و دم برنیاورد!؟ مگر  قرآن است که بشود به راحتی زیر سوال برد و با تفسیرهای کذایی عین عبارات خدا را قلب ماهیت کرد!؟ دانشجویی که از کلاس اینان خارج می شود، چنان فضای کشور را تیره و تار می بیند که فی الفور دست به قلم می برد و در حدّ توان، نظام حقوقی کشورش را مورد عنایت ویژه قرار می دهد...

همانطور که مشاهده کردید، اینها همه ساخته و پرداخته ذهن تخیلی نویسنده است و غیر از دسته اول، الباقی دسته ها وجود خارجی ندارند... چه اشکالی دارد. بگذارید حقوقی ها هم کمی وارد فضای رمان و رمان نویسی شوند و خودشان را مشهور کنند.

شما هم اگر دسته خاصی به تخلیتان(!) می رسد، بفرمایید تا اضافه کنم.

________________
* از لطف آقایان «هاشمی» و «نیکخصال» بسیار متشکرم.


آسیب شناسی(3): قانون ایرانی و باقی قضایا

وقتی انسان با نگاه متفاوت به مسائل نگاه میکنه، برداشتهای متفاوت و جدیدی از همان پدیده به دست میاره.

همین روزنامه الحیات  چاپ ریاض را که تورق می کردم، مطلب جالبی به چشمم خورد که از نظر فقهی- حقوقی قابل تامل بود.این روزنامه در شماره پنجشنبه 18 مارس 2010 صفحه 7 مطلبی مصاحبه گونه رو چاپ کرده که در آن مشروعیت شرعی تقنین توسط حکومت را توجیه کرده است.

سوال اصلی مطلب این است که آیا اساسا، هنگامی که قرآن و سنت نبوی به عنوان منابع تشریع و تقنین وجود دارد، حاکمیت حق وضع قوانین را دارد یا خیر؟

گویا در عربستان، این موضوع، مساله جدیدی نیست و از زمانی که در کشور اعلام شد که «حسبنا کتاب الله» و وقتی قرآن هست، دیگر نیازی به قانون اساسی نداریم، فقدان حق تشریع و تقنین برای حاکمیت به یک مساله بدیهی تبدیل شده است. به تبع این نگاه، اساسا چیزی به نام پارلمان و مرجع قانونگذاری وجود ندارد و هیات دولت (به ریاست ملک) با تصویب مصوبات و آیین نامه ها (که البته دارای ماهیت قانون است) کشور را اداره می کند. با این حال برای ایجاد مشابهت با سایر کشورها، 17-16 سال پیش مجلسی به تحت عنوان «مجلس الشوری» به دستور ملک فهد و با اعضای منصوب پادشاه به راه افتاد که تنها در مسائلی که دولت ارجاع میدهد، نظر مشورتی  صادر می کند و حقیتا یک مجلس شورا است و نه پارلمان.

حال انگار که دوباره تحت تاثیر مسائل مختلف، مساله جواز یا عدم جواز تقنین و مدون کردن احکام فقهی قضایی در دستور کار شورای علمای برجسته عربستان (هيئة کبار العلماء)  قرار گرفته و روزنامه الحیات هم به حواشی آن پرداخته.

مخالفین تقنین و ماده ماده کردن احکام شرعی معتقدند که محدود ساختن قضات (که غالبا از فقها هستند) به صدور احکام در چارچوب قوانین، دست آنها را در استنباط احکام شرعی از منابع فقهی می بندد و عملا قاضی فقیه، به صورت دست بسته بر کرسی قضاوت می نشیند و این مغایر با صلاحیت های شرعی قاضی است. این عده -که اکثریت را تشکیل می دهند - به آیاتی همچون {انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله} و نیز {فاحکم بین الناس بالحق} تمسک می کنند و عقیده دارند که هر قاضی فقیه در هنگام صدور رای، حق اجتهاد دارد و نمی توان ترجیح یک فتوی بر فتوای دیگر، دست او را بست.

در مقابل، فقهای تجددخواه سعودی تاکید می کنند که تدوین احکام شرعی در قالب قوانین، موجب اطلاع شهروندان از حقوق خود و آسان شدن کار وکلای دعاوی خواهد شد.

این مطلب، من را به یاد بحث و جدل های عصر مشروطه انداخت که مشروطه خواهان یکی از مطالبات اصلی شون رو تاسیس عدلیه اعلام کرده بودند

 اما با این فرق که فقهای سعودی، به رغم همه تندروی ها و کژروی ها، ابتدا درباره آنچه قرار است انجام بشود تفکر و اجتهاد و تامل می کنند، اما در ایران، تحت تاثیر هیجانات مشروطه خواهی و با گرا دادن روشنفکران دانش آموخته فرنگ، در بستر گفتمان برون فقهی (و نه درون فقهی) نظام محاکم شرع برچیده شد و تقنین و قانون گذاری وارد ایران شد.

اینجا است که دوباره همان ایده قبلی به ذهن متبادر می شود که در ایران، نه تنها «حقوق» (در مقابل فقه) که حتی «قانون» نیز یک کالای  وارداتی است و بدون آمادگی فکری و فرهنگی  و فقهی و کلامی وارد نظام اجتماعی ایران شده است. به عقیده من، تقنین و قانون در ایران، به مثابه جنین ناقص الخلقه ای است که به دلیل طی نکردن مراحل تکاملی جنینی، همچون موجودی ناقص الخلقه بر همه ابعاد حیات شهروندان سایه افکنده است، بی آنکه مبانی نظری تقنین و تشریع، و ابعاد الزام آور بودن شرعی آن توجیه شده باشد...

آسیب شناسی رساله های دکتری

بسمه تعالي

پوستر اين همايش را روي تابلو اعلانات دانشگاه تربيت مدرس ديدم و عنوانش جالب به نظر رسيد. هر چند كه چندان اميدي به نتايج آن نيست!

همایش آسیب شناسی رساله های دکتری در علوم انسانی

اهداف همایش:
۱-  اولویت بندی آسیب های احتمالی در رساله های دکتری
۲- تبیین عدم انطباق انتخاب موضوع رساله با نیازهای واقعی جامعه
۳- شناخت ابعاد حقوقی و قانونی زمینه ساز آسیب های رساله های دکتری
۴- شناخت ابعاد فرهنگی و بومی زمینه ساز آسیب های رسانه های دکتری
۵- تطبیق محتوا و نتایج بدست آمده از پژوهش های انجام شده در قالب رساله با ملاکهای آسیب شناسی
۶- سنجش منابع مالی و انسانی رساله های دکتری
 
تاریخ همایش: ۱۷ الی ۱۸ بهمن ماه ۱۳۸۸
محل: سالن همایش شهید بهشتی دانشگاه علامه طباطبایی
نشانی دبیرخانه همایش: تهران، بزرگراه شهید همت، دهکده المپیک، پردیس دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، طبقه سوم، دبیرخانه همایش

تلفن:۴۴۷۳۷۵۷۱
نمابر: ۴۴۷۳۷۵۷۲
نشانی الکترونیک: disspatconfrence@atu.ac.ir    www.atu.ac.ir


آسیب شناسی(2)؛ حقوق: رشته ای وارداتی؟

بسمه تعالی

در راستای وعده معهود در خصوص آسیب شناسی آموزش و پژوهش حقوق در ایران، در این پست نگاهی به سابقه ورود علم حقوق به ایران خواهیم انداخت.

پیش از آنکه فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه ِ پیر و بیمار صادر گردد، سیستم حاکم بر نظام اجتماعی ایران، مبتنی بر فقه و محاکم شرعی بود. شاید بتوان مدعی شد نظامی که تا پیش از مشروطه و پیدایش عدلیه به سبک غربی آن، در ایران برقرار بود، چیزی شبیه به نظام حقوق نانوشته و کامن لا (common law) بوده است، به نحوی که قضات فقیه، با استناد به فتاوی مشهور و برداشت خود از آنها، رای مقتضی را صادر می کردند. تنها تفاوت آن نظام با نظام کامن لا را می توان در فقدان هیات منصفه در رسیدگیها دانست. در مقابل، می توان متخصص بودن (شرط فقاهت) قضات در نظام قضاوتی ماقبل مشروطه را مزیتی نسبت به نظام حقوقی کامن لا دانست که از قضات غیر متخصص بهره می برد.

به هر حال... پس از آنکه فرمان مشروطیت، از سوی مظفرالدین شاه توشیح شد، بنا بر این شد تا نظام عدلیه به سبک غربی آن رایج شود؛ حال آنکه نه قانون و نه حقوقدان -به معنی امروزین آن- در ایران وجود نداشت و تازه حضرات مشروطه خواه به خاطر آوردند که باید فکری برای این دو نقیصه بکنند!

در این میان، وقتی هیچ دانشکده حقوقی در ایران وجود نداشت، امین السلطان اتابک فارغ التحصیلان حقوق در فرنگ - از جمله حسن پیرنیا و حسین پیرنیا- را مکلف کرد که فکری برای حقوق و حقوقدان، و قانون و قاضی ایران بکنند؛ و اینجا بود که نوزادی به نام «مدرسه عالی علوم سیاسی» متولی آموزش حقوق در ایران گردید.

این دو  (حسن و حسین پیرنیا)، به جهت آنکه در کشورهای دارای نظام حقوقی رومی-ژرمنی تحصیل حقوق کرده بودند -و نه کامن لا- دست به تالیف کتابهای درسی حقوقی بر اساس نظام حقوقی این کشورها زدند... و اینجا بود که ما رومی-ژرمنی شدیم!!

توضیح هر کدام از اینها، فصل مشبعی می طلبد... که توصیه می کنم حتما به کتاب دو جلدی «تحول نظام قضایی ایران» نوشته محمد زرنگ، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه کنید.

و اینجا بود که بدون توجه به روش قضایی فقه شیعه که سالیان سال در این کشور جریان داشت، نظام حقوق رومی-ژرمنی بر کشورمان حاکم شد. حال آنکه نظام قضایی و حقوقی فقاهتی، شباهت بسیاری به نظام کامن لا آنگلوساکسونی داشت و اگر الزامی و تعهدی به تقلید از غرب وجود داشت، بسیار بهتر بود که از نظام کامن لا گرته برداری می کردیم...

وارداتی بودن علوم و فنون در ایران، امر غریبی نیست که بخواهیم آنرا از جمله مصائب خاصه رشته حقوق بدانیم؛ چرا که جمله علومی که در دانشگاههای ایران تدریس می شوند، ترجمه ای هستند از کتابها و مقاله های «تاریخ گذشته» اروپایی.

اما وارداتی بودن علم حقوق، متفاوت از سایر رشته هاست. حقوق به جهت آنکه -به خلاف سایر علوم- دارای ماهیت هنجاری است و متکفل حمایت ارزشهای حاکم بر جامعه است، اساسا اگر هم بخواهد نمی تواند وارداتی باشد! معهذا، در ایران خواستند و شد! و نظام حقوقی از بلژیک و فرانسه، به دانشکده‌های حقوقی ما شرف حضور یافت و این شد که شد. واردات، تا بدانجا پیش رفت که فرانسیس آدولف پرنی از فرانسه به ایران آمد و علاوه بر آموزش قضات ایرانی، به تدوین قوانین برای ایران نیز پرداخت. حتی اگر مداخله مرحوم مصدق نبود، «علی اکبر داور» قصد داشت تا تدوین قانون مدنی ایران را هم به همان مستشاران اروپایی بسپارد! که به لطف خدا چنین نشد.

نتیجه آنکه، به واسطه  وجود برخی گسست های تاریخی و معرفتی با پیشینه های دینی و فرهنگی، حتی با وجود تلاشهایی که در این ۳۰ سال صورت گرفته است، همچنان درد ِ «از خود بیگانگی» در دانشکده های حقوق احساس می شود. هم میان تدریس کنندگان، هم میان دانش‌جویان.

ادامه دارد...
ان شاء الله

آسیب شناسی آموزش و پژوهش حقوق در ایران (1)

بسمه تعالی

      بحث داغ جایگاه و هویت علوم انسانی در ایران، هر چند بسیار بسیار دیر مورد توجه قرار گرفته است، یکی از مهمترین موضوعاتی است که در یکسال گذشته مورد مناقشه قرار گرفته است، تا جایی که به تعبیر برخی، تمام وقایع پس از انتخابات متاثر از تفاوت های مبنایی در علوم انسانی بوده است.(بنگرید ۱ و ۲)

      اینکه آموزش و پژوهش و تولید علم بومی در علوم انسانی -به مفهوم عام آن- با چه چالشهای جدی روبرو است، موضوع بحث من نیست؛ آنچه که ذهن من را چندی است درگیر خودش کرده، چالشهای آموزش حقوق و بعد، بحران پژوهش های حقوقی در ایران است. البته نباید از این نکته غافل شد که نتایج مباحث کلی در حوزه مطالعات علوم انسانی، تاثیر غیر مستقیم بر حقوق خواهد گذاشت.

      حال، بنا دارم طی یک سلسله مطالب در این وبلاگ، جایگاه علم حقوق در جمهوری اسلامی، و چالشهای پیش روی آموزش و پژوهش این رشته در ایران -با همه ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیکش- مورد بررسی قرار دهم.

- اینکه اساسا با توجه به اصولی مثل اصل ۴ قانون اساسی، علم حقوق مستقل از علم فقه قابل تعریف است؟
- آیا آموزش رشته فقه و حقوق، جدای از رشته حقوق در مقطع کارشناسی، متناسب با ساختار حقوقی ایران است؟
- آیا اصولا در ایران علم حقوق در دانشگاه تدریس می شود یا صرف قانون خوانی و برداشت از متون قانونی!؟
- آیا کارکرد علم حقوق در ایران، صرفا تربیت وکیل دعاوی است؟ اگر چنین است، پس چرا ۴ سال طول می کشد!؟
- آیا نظام آموزشی حقوق در ایران، به دنبال تربیت حقوقدان است؟ آیا منطقا قابلیت تربیت حقوقدان را دارند!؟
- آیا در ایران چیزی به نام اندیشه یا تئوری حقوقی وجود دارد؟
ـ جایگاه حقوق کیفری در این میان چگونه است؟
- آیا نطراتی که در حوزه حقوق کیفری توسط صاحبان تحصیلات عالیه ارائه می شود، را می توان یک نظریه علمی حقوقی دانست؟ یا اینکه صرفا یک نوع تفسیر خاص از مواد قانونی هستند؟

      اینها بخشی از دغدغه هایی است که طی چند سال اخیر ذهنم را مشغول کرده و کمتر دیده ام افرادی را که پس از پاسخ به این سوالات، اندیشه های خود را در حوزه حقوق مطرح کنند. اینها اساسی ترین سوالها برای حقوقی هاست. به نظر من هر کس در هر رشته دیگری بخواهد اندیشه ای را مطرح سازد، باید به سوالات مشابه در حوزه معرفتی خودش پاسخ بدهد، و بعد قلم به دست بگیرد و مطلبی بنگارد.

      در قالب این پست ها، کوشش خواهم کرد، صرفا به طرح مساله بپردازم و پاسخ به آن را به عهده مخاطب قرار بدهم؛ چرا که پاسخ هر فرد، به تناسب نگرش ها و عقاید افراد متفاوت خواهد بود.