بسمه تعالی

یکی از مزیت‌های بزرگ ماه رمضان، مهیا شدن فضای انس بیشتر با قرآن است. خداوند فضایی را در این ماه ایجاد کرده که در آن تدبر در آیات و نشانه‌های خدا مهیاتر شده است. گاه انسان یک آیه را بارها و بارها خوانده و تصور کرده که معنایش را هم متوجه شده است، اما برای بار چندم که آن را می خواند، متوجه می شود که انگار اولین بار است که چشمش به آن افتاده است! انگار این نشانه خدا برای راهنمایی در زندگی فردی و اجتماعی را اولین بار است که می بیند. برای رسیدن به نهایت مطلوب، باید همه نشانه‌ها را دید. حتی اگر یک علامت و نشانه را نبینی، گمراه می‌شوی. هر نشانه‌ای (آیات)، بخشی از راهنمایی را به عهده دارد...

یکی از این نشانه‌هایی که به تازگی متوجه آن شده‌ام، و می‌تواند ایده‌هایی در زمینه‌ی فقه حکومتی و جزایی و برخورد با متخلفان داشته باشد، آیه ١١٨ سوره توبه است.

{وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّـهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ} +«و نيز خدا پذيرفت توبه آن سه تن را که از جنگ تخلف کرده بودند، تا آنگاه که زمين با همه گشادگی‌اش بر آنها تنگ شد و جان در تنشان نمی‌گنجيد و خود دانستند که جز خداوند هيچ پناهگاهی که بدان روی آورند ندارند؛ پس خداوند توبه آنان بپذيرفت تا به او باز آيند ، که توبه پذير و مهربان است»

در شأن نزول آیه آورده‌اند که:
«سه نفر از مسلمانان از شركت در جنگ تبوك و همراهي پيامبر خدا سرپیچی کردند، نه به این دلیل که منافق بودند، بلكه به خاطر سستى و تنبلى چنین کردند. زمان زیادی نگذشت كه این سه پشيمان شدند. هنگامى كه پيامبر خدا از جنگ تبوك به مدينه بازگشتند، خدمت ایشان رسيدند و عذرخواهى كردند. اما پيامبر حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد كه احدى با آنها سخن نگويد. آنها در يك محاصره سخت اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا كه حتى خانواده آنان نزد پيامبر خدا آمدند و اجازه خواستند كه از آنها جدا شوند، اما پيامبر اجازه جدايى ندادند. فضاى مدينه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد كه مجبور شدند براى نجات از اين رسوايى، شهر را ترک کنند و به قله كوه‏هاى اطراف مدينه پناه برند. از جمله مسائلى كه ضربه شديدى بر روحيه آنها وارد كرد اين بود كه یکی از این سه نفر نقل می‌کند «روزى در بازار مدينه با ناراحتى نشسته بودم. ديدم يك نفر مسيحى شامى سراغ مرا مى‏گيرد، هنگامى كه مرا شناخت، نامه‏اى از پادشاه غسان به دست من داد كه در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده به سوى ما بيا. حال من منقلب شد، گفتم: اى واى بر من! كارم به جايى رسيده است كه دشمنان در من طمع دارند...» تا اینکه بستگان آنها برایشان غذا مى‏بردند، اما حتى يك كلمه با آنها سخن نمى‏گفتند. مدتى به اين صورت گذشت و پيوسته انتظار مى‏كشيدند كه توبه آنها قبول شود و آيه‏اى كه دليل بر قبولى توبه آنها باشد نازل گردد، اما خبرى از وحی نبود. در اين هنگام فكرى به نظر يكى از آنان رسيد و به ديگران گفت: اكنون كه مردم با ما قطع رابطه كرده‏اند، چه بهتر كه ما هم از يكديگر قطع رابطه كنيم. درست است كه ما گنهكاريم ولى بايد از گناهكار ديگرى خشنود نباشيم. آنها چنين كردند به طورى كه حتى يك كلمه با يكديگر سخن نمى‏گفتند. سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پيشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آيه ۱۱۸ سوره توبه در اين زمينه نازل گرديد.»

در این آیه و نشانه‌ی الهی، چند نکته قابل توجه است:

۱. این افراد، منافق نبودند و انگیزه ضربه زدن به نظام و حکومت اسلامی را نداشتند. تنها به دلیل سستی، از فرمان حاکم اسلامی سرپیچی کردند. (در جرایم سیاسی و جرایم علیه امنیت، انگیزه تأثیرگذار است.) در صورت وجود انگیزه مجرمانه، یقیناً مجازات سنگین‌تری درباره آنها اجرا می‌شد.

۲. پیامبر در این قضیه از شأن حکومتی خویش بهره بردند، نه از شأن رسالت و عصمت و علم مطلق‌شان.

۳. تخلف به نحو مشهود رخ داده بود و همگان از کم و کیف آن مطلع شده بودند، فلذا ضرورت تشکیل صوری دادگاه منتفی شد.

۴. حاکم اسلامی، به جای استفاده از کیفرهای رایج (شلاق)، با استفاده از صلاحیت حکومتی‌شان آنان را تحریم اجتماعی کردند و دستور دادند که هیچ کس با آنها مراوده نداشته باشد.

۵. مردم جامعه اسلامی از فرامین حاکم تبعیت کردند و تخلفی نکردند. حتی خانواده آنها نیز با آنها قطع رابطه کرده بودند. نتیجه عمل کامل مردم، تیره شدن فضا بر سه متخلف بود.

۶. متخلفان از حکومت اسلامی، علیرغم تحمل مشقت و سختی طاقت‌فرسا، حاضر نشدند روی خوش به کفار و اجانب نشان دهند و مشقت و کیفر در جامعه اسلامی را بر راحتی در حکومت کفار (مسیحیان) ترجیح دادند.

۷. هدف از مجازات اجتماعی اصلاح و توبه مرتکب است. هر چند که ارعاب عام نیز در آن منتفی نیست.

۸. مدت اجرای مجازات اجتماعی نامحدود است. پایان آن بستگی به اصلاح و توبه مرتکبین دارد.

۹. برای توبه دادن، حتی روش‌های مشقت‌زا نیز قابل تجویز است.

۱۰. ... [به تدریج و با کمک دوستان اهل ذوق و دقت، اصلاح و تکمیل می‌شود]

والحمدلله رب العالمین.