آسیب شناسی(2)؛ حقوق: رشته ای وارداتی؟

بسمه تعالی

در راستای وعده معهود در خصوص آسیب شناسی آموزش و پژوهش حقوق در ایران، در این پست نگاهی به سابقه ورود علم حقوق به ایران خواهیم انداخت.

پیش از آنکه فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه ِ پیر و بیمار صادر گردد، سیستم حاکم بر نظام اجتماعی ایران، مبتنی بر فقه و محاکم شرعی بود. شاید بتوان مدعی شد نظامی که تا پیش از مشروطه و پیدایش عدلیه به سبک غربی آن، در ایران برقرار بود، چیزی شبیه به نظام حقوق نانوشته و کامن لا (common law) بوده است، به نحوی که قضات فقیه، با استناد به فتاوی مشهور و برداشت خود از آنها، رای مقتضی را صادر می کردند. تنها تفاوت آن نظام با نظام کامن لا را می توان در فقدان هیات منصفه در رسیدگیها دانست. در مقابل، می توان متخصص بودن (شرط فقاهت) قضات در نظام قضاوتی ماقبل مشروطه را مزیتی نسبت به نظام حقوقی کامن لا دانست که از قضات غیر متخصص بهره می برد.

به هر حال... پس از آنکه فرمان مشروطیت، از سوی مظفرالدین شاه توشیح شد، بنا بر این شد تا نظام عدلیه به سبک غربی آن رایج شود؛ حال آنکه نه قانون و نه حقوقدان -به معنی امروزین آن- در ایران وجود نداشت و تازه حضرات مشروطه خواه به خاطر آوردند که باید فکری برای این دو نقیصه بکنند!

در این میان، وقتی هیچ دانشکده حقوقی در ایران وجود نداشت، امین السلطان اتابک فارغ التحصیلان حقوق در فرنگ - از جمله حسن پیرنیا و حسین پیرنیا- را مکلف کرد که فکری برای حقوق و حقوقدان، و قانون و قاضی ایران بکنند؛ و اینجا بود که نوزادی به نام «مدرسه عالی علوم سیاسی» متولی آموزش حقوق در ایران گردید.

این دو  (حسن و حسین پیرنیا)، به جهت آنکه در کشورهای دارای نظام حقوقی رومی-ژرمنی تحصیل حقوق کرده بودند -و نه کامن لا- دست به تالیف کتابهای درسی حقوقی بر اساس نظام حقوقی این کشورها زدند... و اینجا بود که ما رومی-ژرمنی شدیم!!

توضیح هر کدام از اینها، فصل مشبعی می طلبد... که توصیه می کنم حتما به کتاب دو جلدی «تحول نظام قضایی ایران» نوشته محمد زرنگ، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه کنید.

و اینجا بود که بدون توجه به روش قضایی فقه شیعه که سالیان سال در این کشور جریان داشت، نظام حقوق رومی-ژرمنی بر کشورمان حاکم شد. حال آنکه نظام قضایی و حقوقی فقاهتی، شباهت بسیاری به نظام کامن لا آنگلوساکسونی داشت و اگر الزامی و تعهدی به تقلید از غرب وجود داشت، بسیار بهتر بود که از نظام کامن لا گرته برداری می کردیم...

وارداتی بودن علوم و فنون در ایران، امر غریبی نیست که بخواهیم آنرا از جمله مصائب خاصه رشته حقوق بدانیم؛ چرا که جمله علومی که در دانشگاههای ایران تدریس می شوند، ترجمه ای هستند از کتابها و مقاله های «تاریخ گذشته» اروپایی.

اما وارداتی بودن علم حقوق، متفاوت از سایر رشته هاست. حقوق به جهت آنکه -به خلاف سایر علوم- دارای ماهیت هنجاری است و متکفل حمایت ارزشهای حاکم بر جامعه است، اساسا اگر هم بخواهد نمی تواند وارداتی باشد! معهذا، در ایران خواستند و شد! و نظام حقوقی از بلژیک و فرانسه، به دانشکده‌های حقوقی ما شرف حضور یافت و این شد که شد. واردات، تا بدانجا پیش رفت که فرانسیس آدولف پرنی از فرانسه به ایران آمد و علاوه بر آموزش قضات ایرانی، به تدوین قوانین برای ایران نیز پرداخت. حتی اگر مداخله مرحوم مصدق نبود، «علی اکبر داور» قصد داشت تا تدوین قانون مدنی ایران را هم به همان مستشاران اروپایی بسپارد! که به لطف خدا چنین نشد.

نتیجه آنکه، به واسطه  وجود برخی گسست های تاریخی و معرفتی با پیشینه های دینی و فرهنگی، حتی با وجود تلاشهایی که در این ۳۰ سال صورت گرفته است، همچنان درد ِ «از خود بیگانگی» در دانشکده های حقوق احساس می شود. هم میان تدریس کنندگان، هم میان دانش‌جویان.

ادامه دارد...
ان شاء الله

چند آیه قرآنی روزآمد

بسمه تعالی

اصلاً و ابداً تمایلی به «سیاسی نگاری» ندارم و اساساً آنچه این ایام بر کشورم می رود را چندان در دایره سیاست نمی بینم... این آیات نورانی قرآن را هم با انگیزه سیاسی ننگاشته ام. تنها برخی افراد و جریانها را -که از قضا فئه قلیله هستند- مصداق اتمّ و اکمل این آیات پنداشتم. همین!

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ
7 بقره

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
23 جاثیه

فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ اللّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ
30 اعراف

 

کل یوم عاشورا...

هر روز عاشوراست
و گر نه
این همه لشکر
هر سال
به جنگ تو نمی آمدند

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

 

آسیب شناسی آموزش و پژوهش حقوق در ایران (1)

بسمه تعالی

      بحث داغ جایگاه و هویت علوم انسانی در ایران، هر چند بسیار بسیار دیر مورد توجه قرار گرفته است، یکی از مهمترین موضوعاتی است که در یکسال گذشته مورد مناقشه قرار گرفته است، تا جایی که به تعبیر برخی، تمام وقایع پس از انتخابات متاثر از تفاوت های مبنایی در علوم انسانی بوده است.(بنگرید ۱ و ۲)

      اینکه آموزش و پژوهش و تولید علم بومی در علوم انسانی -به مفهوم عام آن- با چه چالشهای جدی روبرو است، موضوع بحث من نیست؛ آنچه که ذهن من را چندی است درگیر خودش کرده، چالشهای آموزش حقوق و بعد، بحران پژوهش های حقوقی در ایران است. البته نباید از این نکته غافل شد که نتایج مباحث کلی در حوزه مطالعات علوم انسانی، تاثیر غیر مستقیم بر حقوق خواهد گذاشت.

      حال، بنا دارم طی یک سلسله مطالب در این وبلاگ، جایگاه علم حقوق در جمهوری اسلامی، و چالشهای پیش روی آموزش و پژوهش این رشته در ایران -با همه ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیکش- مورد بررسی قرار دهم.

- اینکه اساسا با توجه به اصولی مثل اصل ۴ قانون اساسی، علم حقوق مستقل از علم فقه قابل تعریف است؟
- آیا آموزش رشته فقه و حقوق، جدای از رشته حقوق در مقطع کارشناسی، متناسب با ساختار حقوقی ایران است؟
- آیا اصولا در ایران علم حقوق در دانشگاه تدریس می شود یا صرف قانون خوانی و برداشت از متون قانونی!؟
- آیا کارکرد علم حقوق در ایران، صرفا تربیت وکیل دعاوی است؟ اگر چنین است، پس چرا ۴ سال طول می کشد!؟
- آیا نظام آموزشی حقوق در ایران، به دنبال تربیت حقوقدان است؟ آیا منطقا قابلیت تربیت حقوقدان را دارند!؟
- آیا در ایران چیزی به نام اندیشه یا تئوری حقوقی وجود دارد؟
ـ جایگاه حقوق کیفری در این میان چگونه است؟
- آیا نطراتی که در حوزه حقوق کیفری توسط صاحبان تحصیلات عالیه ارائه می شود، را می توان یک نظریه علمی حقوقی دانست؟ یا اینکه صرفا یک نوع تفسیر خاص از مواد قانونی هستند؟

      اینها بخشی از دغدغه هایی است که طی چند سال اخیر ذهنم را مشغول کرده و کمتر دیده ام افرادی را که پس از پاسخ به این سوالات، اندیشه های خود را در حوزه حقوق مطرح کنند. اینها اساسی ترین سوالها برای حقوقی هاست. به نظر من هر کس در هر رشته دیگری بخواهد اندیشه ای را مطرح سازد، باید به سوالات مشابه در حوزه معرفتی خودش پاسخ بدهد، و بعد قلم به دست بگیرد و مطلبی بنگارد.

      در قالب این پست ها، کوشش خواهم کرد، صرفا به طرح مساله بپردازم و پاسخ به آن را به عهده مخاطب قرار بدهم؛ چرا که پاسخ هر فرد، به تناسب نگرش ها و عقاید افراد متفاوت خواهد بود.

سید الشهداء، من و حقوق جزا

بسمه تعالی

...هیچ سالی به اندازه امسال برای فرارسیدن محرم روزشماری نمی کردم. امسال -نمی دانم چرا- حال دیگری دارم... احساس میکنم همه وجودم وابسته به این روزها است...

روزی که تصمیم گرفتم برای دوره کارشناسی ارشد، حقوق جزا را ادامه دهم را هیچگاه فراموش نمی کنم. نمی دانم چه سالی بود. آن روز در دانشگاه شهید بهشتی همایشی ۲-۳ روزه برگزار شده بود با عنوان "زن و حقوق کیفری". من توانستم روز آخر همایش را درک کردم. در آن همایش -که با استقبال گسترده دانشجویان خصوصا خانمها روبرو شده بود- یکی از اساتید حقوق کیفری ایران به پشت تریبون رفته بود و سخنانی بر زبان می‌راند که هنوز کامل به خاطر دارم. «او» پس از یکسری مقدمات، تعارفات را کنار گذاشت و به صراحت گفت که «این همایش ها در این کشور راه به جایی نمی برد! خودتان را معطل نکنید! تا وقتی دینی که خدایش "مرد" است معیار حقوق است، وضع زنان همین است که هست!! دین اسلام دین مردان است. چون خدای این دین مرد است!» این استاد -که الان بازنشسته شده- ادعایش را مستند به آیات قران کرد و مدعی شد «در اسلام زن برای آرامش مرد خلق شده است و جایگاه دیگری ندارد»(!) و سپس آیه ۱۸۹ سوره اعراف را خواند که {هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها} و از قرآن برای رد اسلام بهره برد!!

و هیچکس -از جمله من- آنجا از جا برنخاست و به او نگفت که: ای نادانِ دانانما! ضمیر مونث در این آیه به «نفس» باز میگردد و کلمه «نفس» مونث است و ربطی به زن ندارد و هم زن و هم مرد برای همسر خود، مایه آرامش تلقی شده اند... و هیچکس -از جمله من- بانگ برنیاورد که ای استاد(!) خدای اسلام جنسیت ندارد و ضمیر مذکر برای لغت الله است و خداوند جنس بردار نیست... بگذریم که اگر صدایی هم بر می آوردم و اینها را فریاد می زدم، بر قلب سنگی و فکر جامدش، اثری نداشت...

آن روز دیدم که اسلام در کشور اسلام چه غریب است... آن ساعت حس کردم که مظلومیت واقعی یعنی چه... آن لحظه فهمیدم که هیچ یاوری -در بلاد اسلام- برای اسلام نیست و در پشت تریبون دانشگاه ام القرای اسلام، خدای اسلام به سخره گرفته می شود...

این را که می گویم، عین واقعیت است. برای این روزها داستان سرایی نمی کنم. فقط نقل تاریخ است. آن روزها، احساس کردم صدای حسین علیه السلام را در کارزار کربلا می شنوم؛ چون مظلومیت واقعی دین خدا را با تمام وجودم حس کردم. بانگ حسین(ع) را می شنیدم آنگاه که آرمان و دینش در زیر سم اسبان اشقیاء لگدکوب می شد و هیچ فریادرسی به فریادش نمی رسید. می شنیدم که با دیدن بدعت ها و انحرافها و تزویرها، فریاد می زند...
هل من ناصر ینصرنی!؟
هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله!؟
هل من موحد يخاف الله فينا؟
هل من مغيث يرجو الله اغاثتنا؟
هل من معين يرجو عند الله فى اعانتنا؟

در دلم می شنیدم که گویا حسین(ع) هنوز تا یومنا هذا فریاد میزند و برای حمایت از دین جدش رسول الله -روحی له الفداء- یاور می طلبد...

و من آن روز جزایی شدم...
جزایی شدم تا حتی اگر شده یک سنگ رها شده به سوی آرمان حسین(ع) را دفع کنم...
حتی اگر بتوانم یک سنگ رها شده را از حریمش دور کنم، به آرزویم رسیده ام...
چنین باد!

 

"فلسفه حقوق کیفری"

بسمه تعالی

اگر چه هنوز «فلسفه حقوق» به تنهایی و بدون اضافات، یکی از مظلوم ترین درس‌ها و گرایش‌های حقوق در ایران است و کمتر مطالعه ای در این زمینه صورت می گیرد، اما در آن سوی مرزها، با درک اهمیت این گرایش علمی و تاثیر عمیق آن بر شاخه های مختلف حقوق، بحث فراتر از اینها است.

اگر اندکی در سایتهای دانشکده های حقوق دانشگاههای مطرح جهان -به ویژه آمریکا و کانادا- جستجو کنید، متوجه می شوید که مطالعات فلسفه حقوق بسیار جزئی تر شده است و بحث از «فلسفه حقوق کیفری» (The Philosophy of Criminal Law) به میان آمده است.

برای اینکه با این مقوله، آن هم به صورت خیلی کلی آشنا شوید، این مقاله خیلی مفید است. این مقاله در سایت SSRN در دسترس عمومی قرار دارد. اصل مقاله در هندبوک دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۰۱ چاپ شده است. (THE OXFORD HANDBOOK OF JURISPRUDENCE AND LEGAL THEORY)

 

مصاحبه شفاهی آزمون جامع

بسمه تعالی

... خلاصه بعد از آنکه نتیجه نمره آزمون جامع کتبی مشخص شد، بعد از ظهر شنبه گذشته مصاحبه شفاهی جامع برگزار شد. جلسه خوبی بود، با نتایج خوب! اساتیدی که علاوه بر دکتر حبیب زاده و دکتر فرجیها برای مصاحبه علمی دعوت شده بودند، دکتر نجفی ابرندآبادی و دکتر جلیل امیدی بودند. اگر چه بنا نبود در این جلسه موضوع رساله تصویب شود، اما محور مصاحبه جامع، توضیح و بررسی موضوع رساله بود.

من نفر سومی بودم که وارد جلسه شدم؛ حدود ساعت ۳. جلسه نیم ساعت بیشتر طول نکشید. به من فرصت دادند تا در مورد موضوع رساله صحبت کنم. اساتید هم خیلی با حوصله و دقت به توضیحات من گوش دادند. نکته ها و طرح بحث هایی هم که اساتید مدعو انجام دادند، جالب توجه بود.

با توجه به موضوعی که برای رساله ام انتخاب کرده بودم، مجبور شدم توضیحات مقدماتی ارائه کنم و تاکید کنم که بنا ندارم در سنت حقوقی فرانسوی مطالعه کنم. توضیح دادم که آنچه مورد نظر من هست در قالب تقسیم بندی مکاتب حقوق کیفری که در کتابهای جزای عمومی(۱) بیان می شود و به طور کلی به بیان مکاتب حقوق کیفری در نظام آموزشی ایران انتقاد دارم! و بعد گفتم که روش تحقیق من نظری محض است.

... و اعلام کردم که موضوع رساله ام «تاثیر اندیشه های سیاسی بر حقوق کیفری» است؛ و اینکه قرار است سه مساله اصلی را در این رساله بررسی کنم:

اول اینکه، حقوق کیفری و فلسفه سیاسی دارای موضوع واحدی هستند و در هر دو آنها، دو مفهوم «زور/قدرت» و «آزادی»، مفاهیم اصلی محسوب می شوند. به همین دلیل رابطه آنها رابطه تنگاتنگی است.

دوم آنکه، میان این دو، فلسفه سیاسی در رده بالاتری نسبت به حقوق کیفری قرار دارد و حقوق کیفری ملزم است تا در چارچوب تعاریف ارائه شده از سوی تئوری سیاسی حاکم، عمل کند؛ چرا که این اندیشه سیاسی است که تعیین می کند حدود اعمال قدرت و زور از سوی حاکمیت تا چه میزان است؛ و حاکمیت تا چه اندازه می تواند آزادی افراد را محدود سازد.

سوم اینکه، با توجه به شقوق مختلف اندیشه های سیاسی، حقوق کیفری تقسیم بندی می شود. و می توان تقسیمی جدید از حقوق کیفری بر اساس اندیشه های سیاسی ارائه داد. مثلا حقوق کیفری لیبرالی، حقوق کیفری کمیونیتاریانیستی، حقوق کیفری محافظه کاری، حقوق کیفری نئولیبرال،...

چهارم اینکه در جمهوری اسلامی هم با توجه به اندیشه سیاسی امامت و ولایت فقیه، حقوق کیفری خاصی قابل تعریف است.

پنجم: منظور از انواع حقوق کیفری، محدودیت ها و حدود و ثغور مختلف برای حقوق کیفری است در حوزه های جرم انگاری، مسوولیت کیفری و مجازات.

...

بعد از این، در مورد نتایج حاصله بیشتر مطلب خواهم نوشت و نظرخواهی خواهم کرد.

تا بعد.